حضرت حيدر به نام فاطمه حساس بود/خلقت از روز ازل مديون عطر ياس بود/اي كه ره بستي ميان كوچه ها بر فاطمه/گردنت را ميشكست آنجا اگر عباس بود.
گفتمش دل ميخري؟پرسيد چند؟گفتمش دل مال توست تنها بخند!خنده كرد و دل ز دستانم ربود!تا به خود آمدم او رفته بود/دل ز دستش روي خاك افتاده بود/جاي پايش روي دل جا مانده بود.