خاطره نوعی واقعه نویسی است و بچه های دیگر هم یاد می گیرند. برخی روانشناسان اجتماعی معتقدند 80 درصد یادگیری ها از طریق مشاهده است. چیزهای خوبی که در جامعه می بینند یا در روزنامه می خوانند یا نکته برجسته ای که در زندگی به آن بر می خورند را بنویسند و در کلاس ارائه کنند یادگیری تنها منوط به کتاب های درسی نیست.
می توان منابع دیگر یادگیری را در خارج از مدرسه ایجاد کرد. از سویی معلم باید هدف و چرایی انجام تکالیف را برای فراگیران به روشنی بیان کند. شرایط مطلوب برای انجام یک تکلیف و این که آیا دانش آموز شرایط این کار را دارد، در نظر گرفته شود. شرایط مالی و فیزیکی و میزان تحصیلات والدین مؤثر است. گاهی والدین بیش از حد وارد جریان یادگیری می شوند تا آن که نقش راهنمایی و نظارتی و حمایتی داشته باشند. والدین نباید سعی کنند پاسخ سؤالات را به بچه ها آموزش دهند، تنها راهنمایی در مورد راه های کسب درست منابع صدق می کند. از سویی در تکلیف دادن، هویت موفق را ایجاد کنیم نه این که هویت شکست را آموزش دهیم. اگر تکالیف سنگین باشد به احتمال زیاد در انجام تکلیف، شکست می خورد و یک هویت ناموفق شکل می گیرد. هرگونه نقش والدین، غیر از نقش حمایتی باعث آسیب می شود. حتی بخشی از عدم توفیق والدین هستند. آنقدر فشار به بچه ها می آوریم که لذت درست خواندن را از بچه ها می گیریم و به جای لذت، احساس تنفر در آنها ایجاد می شود. درس خواندن باید به عنوان یک فعالیت لذت بخش معرفی شود نه به عنوان تنبیه کردن. اجازه دهیم بچه ها مسئولیت رفتارهایشان را بشناسند. کمک، تنها در حد سؤال، ابهام یا نیاز است اما انجام دادن آن به عهده خود بچه ها است.