سنجش مستمر به فرآیند آماده کردن دانش آموزان از طریق ارائه ی بازخوردهای روشن برای درک عملکردشان به گونه ای که بهبود عملکرد بعدی شان کمک کند گفته می شود.
مراحل سنجش مستمر:
1-خلق ملاک های موفقیت
برای درک عملکرد دانش آموزان به ملاک های نیاز داریم که:
*روشن و واضح باشند.
*با هدف های اصلی آموزش مرتبط باشند.
*هر دانش آموزی در کلاس درس از آن ها آگاه باشد ودرکشان کند.
2-آماده کردن باز خوردهای مفید
برای آن که باز خورد ها مفید باشند،رعایت نکات زیر ضروری است:
*ارائه ی بازخورد به طور مکرر در ارتباط با درک عملکرد دانش آموزان طی فرآیند یادگیری –یاد دهی.بغضی از بازخوردها خاص را می توانیم ازقبل تهیه وطراحی کنیم.
*ارائه ی بازخورد به صورتی که به دانش آموزان اطلاع دهد،نه تنها تکالیف خود را به خوبی انجام داده اند یا خیر،بلکه برای انجام بهتر وپیشرفت در کارشان چگونه باید عمل کنند.
*ارائه ی بازخوردهایی که به توالی وادامه ی فعالیت های یادگیری شکل دهند.
*ارائه بازخورد از سوی افراد گوناگون (معلم وهم کلاسی)به جنبه ها وابعاد گوناگون تکالیف انجام شدهع با تکالیفی که دانش آموز در حال انجام آن هاست.
منبع:مجله رشد تکنولوژی آموزشی اسفند86
باسمه تعالی
کارگاه اختلالات نوشتن در دبستان الغدیر
گروه اول
موضوع :انواع روشهای نوین دیکته گفتن وبررسی انواع روشهای تصحیح املا
اعضای گروه :آقای پهلوان-آقای متقین-آقای مرتضایی-آقای صدقی-آقای نعمتیان-آقای روحپرور
یکی دیگر از عواملی که موثر در تقویت املا می باشداختصاص دادن فرصت زیادی به آموزش املا و آموش حروف خاص است که می تواند به روشهای مختلف ومتنوعی انجام شود.
به عنوان مثال حروف استثناء به صورت درسی مستقل به بچه ها ارائه شود که بیشتر وبهتر در اذهان باقی خواهد ماند.
آموزش کلمات به صورت هم خانواده ومترادف که از همان ابتدا بر این اساس انجام شود.
-جمله های پاراگرافی: در این نوع دیکته ها پاراگرافها واملای کلمات سخت درسها روی تخته کلاس نوشته شده است ودانش آموزان با دیدن این جملات ونوشتن آنها در ذهن خودشان وبراساس یادگیریها وفراگرفتن آموخته هایشان آنها را پس از پاک کردن دوباره می نویسند وکلمات مشکل شان در دیکته برطرف می گردد.
-جمله سازی با با کلمات تازه وسخت:هر درس دارای چند کلمه تازه وسخت است که فراگیران درهنگام خواندن درسها آنها رایاد می گیرند وهنگامی که به آنها گفته می شود که یادبگیرند با آن جملات تازه جملاتی تازه می نویسندکه معلم آنها راپس از تصحیح نمره گذاری می کند ومیزان یادگیری آنها را می سنجد.
-استفاده از کلمات هم خانواده ومترادف ومتضاد:هر کلمه دارای چند کلمه هم خانواده ومترادف ومتضاد است که پس از نوشتن دیکته در جاهای خالی آنها،آن کلمات را می نویسد ودر جای خود قرارمی دهندواین دیکته درثبات یادگیری وبیشتر دقت کردن در نوشتن جملات به آنها کمک بیشتری خواهد کرد.
-گفتن دیکته برای گروهها ونگاه کردن افراد ضعیف از روی کلمات سخت کتاب:دیکتهای به همه ی گروهها وتیم ها داده می شود بعضی از فراگیران ضعیف را درکنار یک دانش آموز زرنگ می نشانیم وهر موقع که دانش آموز ضعیف دچار مشکل نوشتن شد می تواند آن کلمه را در داخل کتاب پیدا کند وبنویسد وهیچ لطمه ای به دانش آموز زرنگ
نمی رسد.
-گفتن دیکته به صورت روخوانی: در این دیکته معلم کتاب را می خواند وفراگیران آن جملات را می نویسند واز اندوخته ذهن هایشان وآموخته هایشان استفاده می کنند.
-دیکته با جملات تازه درس وجمله سازی در دیکته هایشان:جملات تازه درس را یادگرفته اند وبا کلمات تازه درس می توانند جملاتی جدید بنویسند وبه درس ربط دهند ومتن معنا داری درست نمایند که معلم آن را می خواند وتصحیح می کند ( به عبارتی آفرینش یک متن جدید باکلمات جدید ومعنا دار ودرست).
خلاصه نتایج گروه اول:درمبحث دیکته واملا بایدگفت توجه به املا وروشهای گفتن آنهابرای فراگیران حائز اهمیت وتوجه است.
انواع دیکته گفتن:
1- جمله پاراگرافی بر روی تخته سیاه کلاس وسپس پاک کردن آن ونوشتن دوباره آنهانوسط فراگیران2-جمله سازی باکلمات تازه وسخت3-قرار دادن کلمات تازه ومعنا دار ،جملات خالی که گفته می شود4-استفاده وجمله سازی باکلمات جدید وهم خانواده ومترادف5-نوشتن املای انشایی به صورت حفظی6-گفتن دیکته برای همه ی گروهها ونگاه کردن از روی کتاب ودرس مورد نظر درموقعی که کلمه سخت است برای افراد ضعیف7-گفتن دیکته به صورت روخوانی8-دیکته باجملات تازه درس وجمله سازی در دیکته هایشان.
روشهای تصحیح املا:
1-تصحیح توسط معلم2-تصحیح به وسیله سرگروهها3-تصحیح توسط دانش آموزان برای گروههای دیگر4-تصحیح سرگروهها از افراد گروههای دیگر5-تصحیح به صورت پای تخته ای توسط نوشتن معلم روی تخته سیاه وتصحیح فراگیران در دفترهای دیکته دوستانشان
گروه دوم
موضوع :بررسی اختلالات املانویسی (چرابعضی دانش آموزان در املانویسی ضعیف هستند)
اعضای گروه : خانم جوادی-خانم بخشی-خانم شب زنده دار-خانم جانقربانیان-خانم پیرودین -آقای بیابانی
یکی از عواملی که در اختلالات املانویسی تاثیر به سزایی دارد اضطراب است.دانش آموزانی که درمنزل ازجهت اولیاء تهدید شده باشند که حتما باید نمره 20 بگیرد.ویا خود معلم با نحوه ی رفتار می تواند در دانش آموزان اضطراب را ایجاد کند.
محیط فیزیکی:سرما وگرمای بیش ازحد ،سر وصدا،میز ،صدای معلم ودیگرشاگردان کلاس.نحوه ایستادن معلم در کلاس خود دانش آموز(از لحاظ جسمی)دراختلالات املا نویسی تاثیر دارد .حرکت معلم در کلاس ،صدای بلند یاکوتاه از جانب معلم ،تکرار کلمات املا از طرف شاگردان در اختلالات املا نویسی تاثیر گذار می باشد.
نحوه ی برقراری ارتباط:اگر دانش آموز از ابتدای سال نتواند بامعلم خود ارتباط موثر داشته باشد،مثلا ازمعلم بترسد،گوشه گیر باشد وکم صحبت باشد ویا،بالعکس.رفتار معلم طوری باشد که شاگرد نتواند با معلم ارتباط برقرار کنددر اختلالات املانویسی اثرمی گذارد.
لهجه:دانش آموزانی که لهجه دارند ممکن است باهمان لهجه ای که دارند حروف الفبا رابنویشند.ویااگر معلم لهجه داشته باشد هنگام خواندن کلمات همان طور که بیان می کند دانش آموزان همان کلمه ی با لهجه را بنویسند.ویا زبان محاوره ای .همان طور که بیان می کنند بنویسند.مثال شنبه را شمبه بنویسند.اگر معلم در کلاس درسی را تدریس کرده تکرار وتمرین نکند باعث فراموشی از جهت دانش آموزان می شودویا شاگردی که اولیای او بیسواد باشند درمنزل تکرار وتمرین نشود.
ازچپ به راست نوشتن:وقتی دانش آموزازچپ به راست بنویسد .آن کلمه را نمی تواندبخواند ویاباعث کندنویسی می شود،ضعف درتوالی حافظه ی دیداری.مثال کلمه ی مادر را مارد بنویسد.
اختلالات شنوایی:ضعف املایی بعضی از دانش آموزان به علت اختلال شنوایی می باشدکه معلم می تواند با آوردن دانش آموز جلوی میز خودشاین اختلال را تشخیص دهدودر این صورت باید دانش آموز راجلوی خودش بیاوردیعنی جایی که دانش آموز صدای صدای معلم رابه خوبی بشنود وبتواند متن املا رابنویسد.
مشکلات عاطفی:گاهی اوقات مسائل ومشکلاتی که درخانواده وجود دارد باعث می شود دانش آموز درحین نوشتنمتن املا فکرش مشغول مسائل خانوادگی اش شودوازفضای کلاس خارج شود در این موارد باید معلم باتوجه به شناختی که ازقبل از اوبه دست آورده است.بامحبت کردن به اووتلاش درجهت رفع ویاکم کردن مشکلات اوبتواندازضعف املایی اوبکاهد.
نحوه ی تدریس معلم:اگرمعلم در کلاس بیان رسا و واضحی داشته باشند واگر درجای ثابتی بایستد واگرتن صدای اوتغییرکند تدریس خوبی خواهد داشت ودرضمن اگرنگاه مان به تمامی دانش آموزان کلاس نباشد تدریس خوبی نداریم وحتما موقع تدریس اگر مشکلی را ازجانب دانش آموزان حس کردیم باید مکث کوتاهی بکنیم که دانش آموزان ساکت شوند وسپس درس را ادامه دهیم وهمچنین با حرکات دست وچشم وابرو می توان تدریس رابهتر انجام داد.
نشناختن حروف:دانش آموزان اگرحروف رابشناسند یا آشنایی باحروف نداشته باشند نمی توانند درپایه های بالاتر درس رابفهمد،باید شناختن حروف را حتی به صورت نقاشی هم می توان حروف را شناسایی کرد وآموزش حروف الفبا را باید توجه زیادی نمود وبیشترین وقت را به آن اختصاص دهیم درپایه های بالاتر باخواندن جمله وکتاب قصه ویاموضوعات درشت روزنامه دانش آموزان را وادار به خواندن کنیم ویاخواندن تابلوهای مغازه ها وخیابانها.
خلاصه نتایج گروه دوم:علت ضعف دانش آموزان در املانویسی عبارتند از:1-نحوه تدریس معلم 2-اختلالات شنوایی3-مشکلات عاطفی4-نشناختن حروف5-اضطراب6-محیط فیزیکی کلاس7-نحوه ی برقراری ارتباط معلم باشاگرد8-لهجه ی معلم وبیان معلم درهنگام املاگفتن9-عدم وتکرار کلمات توسط معلم10-ازچپ به راست نوشتن دانش آموزان11-ضعف در حافظه ی دیداری کلمات.
گروه سوم
موضوع:بررسی راههای بهبود نوشتن وارائه راهکارهایی برای تقویت دانش آموزان ضعیف در درس املا واستفاده ازکلمات خارج ازکتاب وتوافق درتعداد کلمات کل دیکته
اعضای گروه:خانم هدایت-خانم جعفری-خانم میرزنده دل-خانم میرزایی-آقای مولایی
1-نوشتن تکالیف مشق با استفاده ازحروف الفبا درجدول:مثلا انواع مختلف(ظ-ز-ذ-ض)دانش آموز باید کلماتی از درس راکه دارای این حروف هستند پیدا کند وبنویسد وباآنهاجمله بسازد.(تذکر:اگراین نوع تکلیف باتوجه به نوع ضعف دانش آموز در انواع حروف باشدبهتر است).
2-باهماهنگی قبلی والدین ،دانش آموز باتوجه به درس تدریس شده از والدین دیکته ی شب می گیرد و والدین عمدا کلمات را اشتباه می نویسند تا فرزندشان تصحیح کند وبا مراجعه به کتاب شکل صحیح کلمه را ازنظر خواندن ونوشتن فرابگیرد.
3-ساختن جمله بادرست کلمه ی غلط درپایان املا:معلم ازدانش آموز می خواهددرپایان هراملا درست کلمه ی غلط رانوشته وبا آن جمله ای بسازد.این امر باعث تقویت املا،جمله سازی وگسترش دامنه ی لغات می شود.گاهی اوقات یادگرفتن معنای کلمه درجمله می تواند درصحیح نوشتن املا به اوکمک کند.
4-نوشتن برگه های امتحانی در دفترمربوطه،تصحیح وامتیاز دادن به آن:جهت تقویت املا وگسترش دامنه ی لغات دانش آموز می تواند دفتری راجهت برگه های امتحانی اختصاص دهد وسوالات امتحانی خود را با جواب صحیح در دفترش بنویسد ومعلم بعد از نوشتن سوالات به او نمره بدهد.در این جاهم دانش آموز به اشتباه خود پی می برد ومروری دوباره برسوالات می گردد وهم چند کلمه ی درسی را می تواندبخواندوبنویسد واملایش تقویت گردد.
5-نمره یا امتیاز دادن به تعداد درست کلمات دانش آموزانی که در املا واقعا مشکل دارند:نحوه ی کار به این صورت است که معلم املای این گونه دانش آموزان را مانند دانش آموزان دیگر تصحیح نکند یعنی زیرکلمات اشتباه را خط بگیردواز دانش آموزان بخواهد درست آنها را بنویسد اما به تعداد کلماتی که درست نوشته است به او امتیاز یانمره بدهد.این کار باعث تقویت اعتمادبه نفس دانش آموز دراملا می شود.وبه مرور دانش آموز به خود امیدوار می شود که اوهم می تواند مانند دیگران املا بنویسد ونمره ای کسب کند.
6-رنگی نوشتن درست حروف یاکلمه درپاکنویس املا: هدف از این کار این است که دانش آموز باصحیح نوشتن کلمات یا حروف آشنا شود وحافظه دیداری او تقویت گردد.
7-خط کشیدن زیرکلمات اشتباه،دانش آموز توسط معلم وصحیح نوشتن آن توسط دانش آموز:هدف این است که دانش آموز با مراجعه به کتاب ،درست کلمات را بنویسد وشکل صحیح آنها در ذهن اوتثبیت شود.این امرباعث تقویت خواندن،نوشتن واملا می شود.
8-پیدا کردن کلمات با بعضی از حروف مشخص شده مثلا کلماتی را که دارای انواع شکل(ع –غ-ط-ظ-ز-ذ)هستند از روزنامه یامجله جداکرده ودر دفتر تکلیف خودبچسباند.این کارباعث تقویت
حافظه ی دیداری دانش آموز می شود.(تذکر:این کاربیشتر درپایه ی اول کاربرد دارد.)
9-املامختص ساعت خاصی نباشد:منظور این است که اگر دانش آموز درسایر دروس مانند علوم،تارخ،جغرافی،ریاضی و...غلط املایی داشت حتما درست آن را از دانش آموز بخواهیم .این کار باعث افزایش دقت دانش آموز در درس املا می شود.
خلاصه نتایج گروه سوم:1-املا ساعت خاصی نباشد مثال اگردانش آموز در سایر دروس ریاضی –علوم-تاریخ وجغرافی و..غلط املایی داشت حتما درست آن را را از دانش آموزان بخواهیم2-نوشتن تکالیف مشق با استفاده ازتعداد اندکی ازحروف الفبا درجدول مثال حروف(ب-ط-ل)از2باربیشتر از دو درس3-رنگی نوشتن درست حروف که فراگیر غلط دارد به صورت پاکنویس املاگفته شود.4-ساختن جمله بادرست کلمه ی غلط درپایان هراملا جمله سازی شود.5-نمره یا امتیاز دادن به تعداد درست کلمات دانش آموزان که واقعا دراملا مشکل زیادی دارند که اعتماد به نفس ندارند.6-زیرکلمات اشتباه دانش آموز خط کشیده واز دانش آموز بخواهیم درست آن را پیدا کندوبنویسد7-دیکته گفتن به والدین از طرف دانش آموز که قبلا باهماهنگی باشد.8-پیدا کردن کلمات بابعضی از حروف مشخص شده مثلا (ط-ذ-و...)از روزنامه یامجلات وچسباندن در دفترمشق که بیشتر درپایه ی اول کاربرد دارد.9-نوشتن برگه های امتحانی در دفتر مربوطه وتصحیح وامتیاز آن.
در اواخر دهه ???? خورشیدی وقتی تهران ، تند و نفس زنان خود را به کوهپایه های البرز می رساند، بساز و بفروشهایی که تپه های قیطریه را می خراشیدند تا به جایش خانه های ویلایی و اعیانی بسازند، به سفالها و ابزارهایی برخوردند که پرده از راز تمدنی ???? ساله برمیداشت. تمدنی که به نام همان محل تمدن قیطریه خوانده شد.
تا آن زمان شاید باورعمومی این بود که پیشینه باستانی تهران به همان حوالی ری محدود میشود، اما این کشف و کشف آثار دیگری از هزاره های پیش از میلاد در تپه های عباس آباد، بوستان پنجم خیابان پاسداران و دروس نشان داد تمام آبادیهای ناحیه تاریخی قصران که اینک در معده پراشتهای تهران هضم شده اند، دوره ای درخشان از استقرار اقوام کهن و خلاقیت های فرهنگی را پشت سر گذارده اند. با این حال در دوران اسلامی از میان روستاهایی که در قصران، پشت به البرز سترگ داده و از لار تا کن و سولقان و از دربند تا کوه بی بی شهربانو پراکنده بودند، تهران یکی از گمنام ترینها بود و روستاهایی چون ونک و دولاب و مهران (ضرابخانه) به مراتب آبادتر و شهره تر و مهمتر بودند. در واقع نام این روستاها و بسیاری دیگر از آبادی های قصران همچون طرشت، علی آباد، فره زاد (فرح زاد) و طجرشت (تجریش) خیلی زودتر از نام تهران به منابع تاریخی راه یافت و تهران در آغاز سده های میانی اسلامی شهرتی نداشت مگر به انارش که به غایت نیکو بود.
حتی وقتی نام بزرگان تهران به میان میآمد نام یکی دیگر از روستاها و شهرهای اطراف چاشنی اش میشد تا به ذهن شنونده آشنا باشد. مانند "محمد بن حماد رازی طهرانی" (متوفی ??? هجری قمری) یا "محمد بن احمد بن حماد بن سعید انصاری ابوبشر دولابی طهرانی" (متوفی ??? هجری قمری).
تهران که تخمین زده اند در این دوره ?? هکتار وسعت داشت، وقتی به خود بالید و رونق گرفت که مغولان بسیاری شهرهای ایران را زیر سم ستوران خویش کوفتند. از آن جمله ری باستانی بود که در اوایل سده هفتم هجری به تصرف سپاه مغول درآمد و برای همیشه شکوه دیرپای خود را از کف نهاد. ری که خراب شد، اهالی اش نیز آواره این سو و آن سو شدند و گروهی به تهران آمدند که از نزدیک ترین روستاها به ری بود. دقیقا نمی دانیم آن زمان این روستای کوچک خوش آتیه چقدرعمر کرده بود و چرا بدین نام خوانده می شد.
برخی تهران را تغییر شکل یافته "تهرام" به معنای منطقه گرمسیر دانسته اند، در مقابل شمیرام یا شمیران که منطقه سردسیر است.
پاره ای پژوهشگران "ران" را پسوندی به معنای دامنه گرفته اند و شمیران و تهران را بالادست و پایین دست خوانده اند.
عده ای بر این باورند که سراسر دشت پهناوری که امروز تهران بزرگ خوانده میشود در میان کوههای اطراف، گود به نظر میرسید و بدین سبب "ته ران" نام گرفت. برخی هم گفته اند که چون اهل تهران هنگام حمله دشمن زیر زمین پنهان میشدند، اینجا به "ته ران" یعنی زیرزمین معروف شد. گواه سخن خود نیز این شعر مولوی را آورده اند که:
عاشقان سازیده اید از چشم بد
خانه ها زیر زمین چون شهر ری
البته جدا از این که تهران به معنای زیرزمین باشد یا نه، پناه بردن تهرانیها به زیر زمین چیزی است که در نوشته های تاریخی از آن یاد شده است و خود بر نبود امنیت و بی پناهی اهالی دلالت دارد. برخی نوشته ها این موضوع را نیز یادآور شده اند که تهرانیها در عصیان علیه حاکمان و خودداری از پرداخت مالیات ید طولایی داشته اند. (در نظر بیاورید که فقط در صد سال گذشته تهران خاستگاه دو انقلاب و چندین قیام و صدها مورد آشوب شهری و تظاهرات خیابانی بوده است.) .به هر روی پس از حمله مغول، تهران این فرصت تاریخی را پیدا کرد که جای ری را بگیرد و رفته رفته به سوی شهر شدن گام بردارد. حالا آن روستای گمنامی که نامش برای نخستین بار (به طور مستقل) در اوایل سده ششم هجری به منابع تاریخی راه جسته بود، ذیل حکومت سلسله های محلی بادوسپانان، ایلکانان و جلایریان که خود خراجگزار ایلخانان مغول و تیموریان بودند و نیز دو سلسله قراقویونلو و آق قویونلو گسترشی روزافزون را تجربه میکرد و مساحتش به ??? هکتار رسیده بود.
تا روی کارآمدن صفویان در سده دهم هجری، تهران دیگر روستا نبود اما شهر نیز به شمار نمیآمد. چیزی بود میان شهر و روستا و شاید حق با حمدالله مستوفی مورخ سده هشتم هجری باشد که تهران این دوره را "قصبه معتبر" میخواند.
بهره زمامداری فرزندان صفی الدین اردبیلی برای ایران کم نبود و تهران نیز از خوان امنیت و رفاهی که آنها گستردند بی بهره نماند. رخت روستایی را درآورد و جامه شهری به تن کرد. قصبه بود، بلده شد. نخستین بار، شاه تهماسب اول (???-??? هجری قمری) در ??? هجری قمری هنگام گذر از تهران این قریه بزرگ با باغ و بوستان فراوانش را پسندید و بارو و خندقی به دورش کشید. این بارو که ??? برج به عدد سوره های قرآن و چهار دروازه رو به چهار سوی دنیای پیرامون داشت، از شمال به میدان توپخانه و خیابان سپه، از جنوب به خیابان مولوی، از شرق به خیابان ری و از غرب به خیابان وحدت اسلامی (شاپور) محدود میشد. هنوز هم این منطقه از بافت تاریخی تهران به وسعت ??? هکتار را محدوده حصار شاه تهماسبی میخوانند. قول معروف این است که شاه تهماسب میخواست پایتخت را که در قزوین بود به تهران بیاورد، اما یک تابستان که در تهران ماند و گرمای سوزان و آزاردهنده اش را دید، پشیمان شد. در هر صورت تهران (و پیشتر ری) درست در نقطه اتصال شاهراه شرق به غرب و شمال به جنوب ایران قرار گرفته بود و اکنون که ری باستانی از میان رفته بود، چه جایی بهتر از تهران میتوانست جایش را بگیرد؟
حصار شاه تهماسبی حدود ??? سال دوام آورد، اما وقتی در دوره ناصری (????-???? هجری قمری) تهران با جمعیت رو به افزایشش در پوست خود نمیگنجید، برج و باروی اولیه نیز بدست اهالی خراب شد. خاکش را مصالح خانه هایی کردند که در جایش سر برآوردند. حالا از حصاری که طولش ???? متر بود، یک وجب هم باقی نمانده است، مثل خیلی چیزهای دیگر که میتوانست اوراق هویت تهران باشد و تهران همه را دور ریخت.
در دوره شاه عباس اول (????-??? هجری قمری) که هرجا میرسید یک پل یا کاروانسرا یا کاخی بنا مینهاد، دربخش شمالی برج و باروی شاه تهماسبی، چهارباغ و چنارستانی ساخته شد که بعدها دورش را دیواری کشیدند و به صورت کاخ و مقر حکومتی درآوردند. این همان کاخ گلستان معروف است که محل استقرار شاهان قاجار بود وهسته اصلی اش در شمال میدان ارگ همچنان پابرجاست. حقیقتا گلستانی است میان آن همه دود و دم و شلوغی و ترافیک. در آنجا یک تعداد چنار قدیمی هست که احتمالا یکی دوتایش از همان دوره صفوی باقیمانده است. در دوره قاجار این چنارها در اشاره به چنارستان شاه عباس معروف به چنار عباسی بودند و ذهن خرافه گرای قجرها میپنداشت که جملگی بوسیله حضرت عباس بن علی بن ابی طالب غرس شده اندد حالا حضرت عباس در سده اول هجری چطور و برای چه به تهران آمده و چنار نشانده، الله اعلم. بگذریم، نوه شاه عباس کبیر یعنی شاه عباس دوم (????-???? هجری قمری) به خلاف پدربزرگش که زمانی در تهران سخت بیمارشده و گفته بود لعنت به کسی که به تهران بیاید و در آن توقف کند، به این شهر تازه پا، علاقه زیادی داشت و خیلی اوقات را در تهران سپری میکرد. فرزند او شاه سلیمان (????-???? هجری قمری) نیز کاخی در شهر بنا کرد که نه اثری از آن به جا مانده و نه حتی میدانیم دقیقا کجا بوده.
پایان غم انگیز سلسله صفویه و هرج و مرج پس از آن برای تمام ایران مصیبت بار بود، مگر برای تهران که در آن شلوغیها فرصت یافت تا به سوی پایتختی گام بردارد. درست مانند روزهای پس از حمله مغول که با خرابی ری مجال خودنمایی پیدا کرد. البته در شورش افغانان غلجایی که طومار سلسله صفویه را در هم پیچیدند، تهران از معدود شهرهایی بود که به سختی مقاومت کرد و سخت هم آسیب دید. در واقع همین مقاومت و نزدیکی به شهرهای شمالی که گاه و بی گاه عرصه تاخت و تاز منازعان قدرت قرار میگرفتند، اعتبار شهر را در قامت یک دژ نظامی دو چندان کرد و آن چنان شد که از چشم هیچ حاکم و منازعی به دور نماند. اما هنوز "تخت گاه شدن" برای تهران زود بود، چرا که پایتخت نادرشاه افشار (????-????هجری قمری) پشت زین اسبان سپاهش بود و پس آن نیز شیراز یک کریم خان زند (????-????هجری قمری) داشت که همه همت خود را به پایش بریزد و شهرهای دیگر را در سایه اش بگیرد. با این حال کریم خان نمیتوانست چشم از تهران برگیرد. ایالات شمالی جولانگاه رقیبانش از طایفه قاجار بود و در همین شهر بود که رایت پیروزی یا همان سر بریده محمد حسن خان قاجار را به حضورش آوردند. کریم خان در تهران یک دست دیوانخانه ساخت که اکنون در محوطه کاخ گلستان باقی و به خلوت خانه کریم خانی معروف است. اما با هزار جور دخل و تصرف قاجاری. گفته اند او دو محله بزرگ عودلاجان و چالمیدان را نیز از ترکیب محله های جدید بنا نهاد که اکنون آخرین مرده ریگ بافت تاریخی تهران را به نمایش میگذارند.
کریم خان که مرد، قاجارها دوباره سربر آوردند و صد البته که تهران دروازه ورودشان به مرکز و جنوب ایران بود. چند باری به فتح تهران کوشیدند و راه به جایی نبردند و سرانجام در سال ???? هجری قمری شهر پس از چندی مقاومت گشوده شد. با این وجود، تهرانیان از دم تیغ جان بدر بردند؛ شاید از آن رو که اندکی پیش تر بیماری وبا کارشان را ساخته بود. اینک اما، روز موعود فرا رسیده بود. روستای گمنام از منزلگاه قصبه معتبر گذر کرده و به حصار تهماسبی فرود آمده بود و اینک منتظر بود تا به حجله خواجه تاجدار درآیدد روز یکشنبه ?? جمادی الثانی ???? هجری قمری همزمان با عید نوروز آغا محمد خان قاجار به همان چنارستان شاه عباسی و خلوت خانه کریم خانی رفت تا تاج سلطنت ایران را بر سر گذارد. او تاج به سرگذاشت و تهران نیز از پس سه قرن حیات شهری، رخت پایتختی به تن کرد. آن روز شاید "گرمسیر پایین دست گودافتاده زیرزمینی" شادمان بود که در فرادست همه شهرهای ایران نشسته است. اما آیا میدانست که این فرادستی به بهای همه داشته هایش تمام میشود: چنارستان ها و انارستان هایش، کوچه باغ هایش، دشتهای فراخش، چشم انداز رویایی البرزش، قریه های مصفای پیرامونش و حتی خاطره هایش. باید میدانست؟ اصفهان را دیده بود که در لباس پایتختی، نصف جهان شد و شیراز را که از عطر بهار نارنج مست شد ...
تهران اما در آن بهار مست افسون قدرت بود، از پیشانی نوشته اش چه خبر داشت؟