در سرزمین قبیله ها و طوایف ، انس را نشانی نیست .
در سرزمین بیابان ها و تشنگی ، اسم زن در دفتر زندگی جایی ندارد .
زنان املاک مردان اند !
در سرزمین زنده به گور کردن دختران ،در روزگار جاهلیت ، ظاهرا مسافری در راه است که لبخند او ، پایان گریه های مرگ است و وجودش "خیر کثیر".
پیامبر (ص) سکوت بانو خدیجه را با صدای آسمانی خود می شکند :
( چه شده ؟! با چه کسی سخن می گویی ؟! در تنهایی با خود حرف می زنی ؟! )
وقت آن است که مادر پرده از این راز شگفت بر دارد .
آهنگ عرش ، صدای خدیجه (س) را طنین می دهد :
( یا رسول الله ! فرزندی را که بار دارم با من حرف می زند ! )
لبخندی آرام ، بر چهره رحمت للعالمین پیامبر مهربانی و خوبی ها نقش می بندد . سری تکان می دهد :
( جبرییل اینک به من خبر داد که فرزند تو دختر است و نسلی پاک و مطهر از او خواهد بود .)
وقتی زنان قریش که لیاقت به تماشا نشستن میلاد نور را نداشتند و از خدیجه (س) روی گرداندند ، ناگهان ساره را در مقابل خود دید ! که در برابرش زانو زده است . آسیه هم آمد و در سمت چپش نشست و مریم در سمت راست او . کلثوم هم آمد تا در لحظه های تنهایی و غریبی ، خدیجه را یاری کند و شاهد تولد معنای سوره ی کوثر باشند.
آن روز بسیاری ندانستند در این ثانیه های مرموز چه سر نوشتی برای این زمین نیم مرده ، در حال تکوین است. چون درک این میلاد عطیم در اندیشه آن ها نمی گنجید .
میلاد با سعادت بزرگ بانوی اسلام حضرت فاطمه زهرا (س) و آغاز روییدن دوازده شاخه باغ امامت ، بر شما رهروان و محبین آن بزرگوار مبارک باد .
با یک گل اگر بهار آید آن گل ،گل توست ، یاس زهرا