با چشمانی منتظر، با چشمانی بارانی در ابتدای جاده ی عشق می ایستم...
و به انتهای آن خیره می شوم و منتظر می مانم تا تو بیایی و می دانم که
خواهی آمد و کوله باری مملو از عدالت ،صداقت، یک رنگی، پاکی با خود
خواهی آورد و با آمدنت مرهمی خواهی بود بر د لهای خسته و دلهای رنجدیده
... با آمدنت شادی را در دلها خواهی کاشت، پس ای همه خوبی بیا و آرامشی باش
بر دلهای خسته..