افسردگی چیست؟ افسردگی مجموعهای از حالات گوناگون است که در زیر چتر آن ما میتوانیم احساس خفیف ملال تا حالت سکون و بیعملی کامل را جای دهیم.
?- شخص احساس ناامیدی، یأس، غم و بیتفاوتی میکند و پیوسته حالت ملال و دلتنگی دارد. حرکت بسوی افسردگی حرکت بسوی مرگ و خلاء میباشد. احساسات شخص تغییر کرده و گویی ابری از غم پیرامون شخص را فرامیگیرد.
?- هنگامی که شخصی افسرده میشود، چشمانداز خود را نسبت به مسائل از دست میدهد. هنگامی که شما افسرده میشوید، درک شما از زندگی، شغل و خانوادهتان بیرنگ و بیمعنی میشود. افسردگی چون مجموعهای از عدسیهای فیلمبرداری میباشد که تنهابر روی قسمتهای تاریک زندگی متمرکز میشوند و خوشی و حرکت و جنبش را در صحنه نادیده میگیرند. هنگام افسردگی، دیدگاه ما از خود، زندگی و خدا تحریف میشود.
افسردگی باعث میگردد که در شخص الگوی تفکر منفی نسبت به کل زندگی بوجود آید. افکار و باورهای نادرستی به ذهن شخص هجوم میآورند که این افکار عمدتاً منفی هستند. توجه به افکاری که به ذهن شخص وارد نمیشوند نیز اهمیت دارد. دیگر خاطرات خوب و مثبت ارج و منزلت خویشتن شخص را بالا نمیبرند و به آینده به او امید نمیبخشند.
?- در فعالیتهای جسمانی شخص افسرده، یعنی برای مثال در میزان خواب، فعالیت جنسی و تغذیه فرد نیز تغییراتی بوجود میآیند. میل جنسی فرد کاهش یافته و بعضی از مردان درمییابند که دچار ناتوانی جنسی هستند. این امر باعث تقویت احساس بیارزش بودن در آنان میگردد. کاهش میل جنسی همواره فرض وجود افسردگی را مطرح میسازد. بعضی از اشخاص علاقهشان به خوردن کم میشود. بعضی دیگر سعی میکنند در پرخوری از خود رکورد بر جای بگذارند. بعضی پیوسته میخوابند و بعضی دیگر قادر به خوابیدن نیستند. هنگامی که فردی افسرده است، همه اَشکال درد و رنجهای جسمانی ممکن است مشاهده شوند.
?- عزتنفس فرد شدیداً کاهش مییابد. نگرش مثبت نسبت به خویشتن بتدریج کاهش یافته و ارزش وجودی فرد زیر سؤال میرود. میزان اعتماد به نفس در شخص نیز پایین میباشد.
?- شخص بخاطر ترس بیدلیل در مورد طرد شدن از سوی دیگران، از اشخاص دوری میجوید. متأسفانه رفتار شخص افسرده میتواند باعث این گردد که دیگران وی را طرد کنند. شخص افسرده از فعالیتهای مورد علاقه خود دست میکشد، به تلفنهای دیگران پاسخ نمیدهد و راههایی را میجوید تا از صحبت با دیگران یا ملاقات با آنان خودداری کند. هر چقدر میزان افسردگی شخص شدیدتر باشد، رابطه و معاشرت با شخص نیز نامطبوعتر میشود.
?- فرد از مشکلات و حتی خود زندگی میگریزد. اندیشههایی در مورد فرار از خانه و اجتناب از برخورد با دیگران ذهن شخص را اشغال میکنند. بخاطر اینکه شخص زندگی را بیارزش میبیند و امیدی به آن ندارد، افکار مربوط به خودکشی در وی بوجود میآیند.
?- شخص افسرده در مورد آنچه که دیگران میگویند یا انجام میدهند، بیش از حد حساس میشود. ممکن است شخص رفتار دیگران را سوءتعبیر کند و آنها را بشکلی منفی تفسیر کند و بواسطه این ادراکات غلط، تحریکپذیر و مستعد مشاجره گردد. غالباً شخص بخاطر تعبیر نادرست مسائل به آسانی به گریه میافتد.
?- در فعالیت و کیفیت تفکر فرد نیز تغییر بوجود میآید. ذهن شخص ممکن است آشفته گشته و شخص احساس کند که قابلیت وی در اندیشیدن دچار نقصان شده است. این امر شامل ناتوانی متمرکز شده بر روی یک موضوع و یا اخذ تصمیم میگردد.
?- شخص در زمینه کنترل بسیاری از احساسات خود مخصوصاً احساس خشم دچار مشکل میشود. ممکن است شخص خشم خود را بشکلی نادرست و بیمورد معطوف خود و دیگران سازد. خشم فرد نسبت به خود از احساس فرد در مورد بیارزش بودن خود و عدمآگاهی او از روبرو شدن با مسائل ناشی میشود. غالباً این خشم معطوف به دیگران میشود.
??- معمولاً در حالت افسردگی احساس گناه نیز به چشم میخورد. ممکن است این احساس گناه دلیلی واقعی داشته و یا زاده تصور و تخیل فرد باشد. غالباً احساس گناه در فرد افسرده از این فرض ناشی میشود که وی اشتباهی مرتکب شده است و یا اینکه افسردگی وی باعث آزار و بدبختی دیگران گشته و فرد افسرده در این مورد مسئول میباشد.
??- غالباً افسردگی باعث میشود تا فرد نسبت به دیگران حالت وابستگی پیدا کند. این امر باعث تقویت حالت درماندگی شده و آنگاه فرد بخاطر حالت درماندگی خود دچار خشم میگردد.