در فرهنگ اسلامی به علم و علم آموزی اهمیت فوق العادهای داده شده است؛ به گونه ای که علی علیه السلام تصریح میکنند: «هرکس به من حرفی بیاموزد مرا بنده خود ساخته است». و نقل میکنند وقتی عبدالرحمن سلمی، معلم یکی از فرزندان امام حسین علیه السلام ، به او سوره حمد را آموخت امام حسین علیهالسلام هدایای به او دادند که چنین عملی در مقابل چنان کاری تا به آن روز از کسی دیده نشده بود. بعضی از افرادی که چنین بخششی را از آنحضرت دیدند. به او اعتراض کردند که پاداش مورد استحقاق این معلم بسیار کمتر از آن مبلغی بود که شما به او عطا فرمودید. امام حسین علیه السلام در پاسخ فرمودند: «این مقدار پاداش در برابر آنچه او به فرزند من آموخته بود، بسیار ناچیز است. ارزش کار معلم بسیار بیشتر از این مقدار هدایاست».
---------------------------------------------------
پیشگویىهاى نهجالبلاغه در باره حضرت مهدى
ستارهای درخشان
امیر مؤمنان, علی علیه السلام میفرمایند:
وَ قَد طَلَعَ طَالِعٌ، وَ لَمَعَ لاَمِعٌ، وَ لاَحَ لاَئِحٌ، وَ اعتَدَلَ مَائِلٌ، وَ استَبدَلَ اللَّهُ بِقَومٍ قَوماً، وَ بِیَومٍ یَوماً، وَ انتَظَرْنَا الْغِیَرَ إنْتِظَارَ الْمُجدِبِ الْمَطَرَ. وَ إِنَّمَا الأَئِمَّةُ قَوَّامُ اللَّهِ عَلى خَلْقِهِ، وَ عُرَفَاؤُهُ عَلى عِبَادِهِ. . . .(1)
طلوعکنندهاى طالع شد و درخشندهاى بدرخشید و آشکار کنندهاى آشکار گردید و آنچه به انحراف گراییده بود، به حق و اعتدال برگشت و خداوند گروهى را به گروهى تبدیل، و روزى را در برابر روزى قرار داد.
جز این نیست که امامان [بر حق] پاسداران الهى بر خلق خدایند و آگاهانِ مراقب از طرف او بر بندگانش. کسى به بهشت نخواهد رفت مگر اینکه آنان را بشناسد، و هیچکس به دوزخ نخواهد رفت جز آنکه ایشان را انکار کند، و آنها او را جزو پیروان خود ندانند.
------------------------------------------------------
هدف اصلى از این وظیفه بزرگ اسلامى[شناختن امام]، شناختن ویژگىهاى علمى، سیره اخلاقى، اجتماعى، سیاسى، و دیگر شئون امامت و اعتراف عقیدتى و عملى به مقام ولایت امام علیه السلام است.
---------------------------------------------------------------------
بدیهى است که مقصود از این سخن - که در آن شرط رفتن به بهشت را شناخت امامان، و مایه رفتن به جهنم را انکار آنان اعلام نموده - شناختن و نشناختن امامان دروغین و پیشوایان ظلم و گمراهى نیست. بنابراین، سایر پیشوایان و خلفا مانند معاویه، مروان و عبدالملک که عمرشان به کشتار اهلبیت پیامبر صلى الله علیه وآله، و کشتن و غارت مؤمنان و سادات، و پر کردن زندانها از افراد بیگناه، و راه انداختن مجالس شراب و قمار صرف گردید؛ کسانى نیستند که شناخت آنها شرط سعادت و نشناختن ایشان مایه گرفتارى باشد.
زمامداران خائن کشورهاى اسلامى و نوکران خود فروخته استعمار که دست کمى از آنان ندارند؛ باید شناختن آنها هم مایه سعادت، و نشناختن ایشان مایه ورود به جهنم باشد. این امر را هیچ مسلمان عاقلى نمىپذیرد.
بدیهى است هدف از شناسایى امامان راستین، تنها شناختن نام آنها و نام پدرانشان و اطلاع بر تاریخ ولادت و درگذشتشان نیست. هدف اصلى از این وظیفه بزرگ اسلامى شناختن ویژگىهاى علمى، سیره اخلاقى، اجتماعى، سیاسى، و دیگر شئون امامت و اعتراف عقیدتى و عملى به مقام ولایت امام علیه السلام است. همانگونه که آنچه مایه رفتن به بهشت و رهایى از جهنّم است؛ پیروى از آن بزرگواران است. اکنون با توجه به جملات إِنَّمَا الأَئمَّةُ قَوَّامُ اللَّهِ عَلى خَلْقِهِ، وَ عُرَفاؤُهُ على عِبادِه به این نکته پىخواهیم برد که باید در هر عصر و دورهاى کسى وجود داشته باشد که به عنوان امام و پیشوا به امور بندگان بپردازد و مراقب ایشان باشد. این حقیقت انکارناپذیر جز بر اساس عقیده شیعه در باره دوازده امام و تولد و حیات امام دوازدهم؛ بر هیچ فرقهاى از دیگر فرق اسلامى منطبق نیست.
آرى، او هم اکنون هر کجا هست به وظیفه رسیدگى به امور خلق خدا مشغول بوده و به گفته محقق طوسى قدس سره:
وجوده لطف، و تصرفه لطف آخر، و عدمه منّا؛(2) اصل وجودش لطف است و دخالتش در امور لطفى دیگر، و تصرف نکردنش در امور یا غیبتش از ناحیه ماست.
____________
1- خطبه 152
2- بنگرید به: علامه، شرح تجرید، و قوشجى، شرح تجرید.
برگرفته از منشورات دبیرخانه دائمی اجلاس حضرت مهدی
منبع : تبیان
---------------------------------------------------
---« ده پیام فاطمی ... »---
یکم: فاطمه علیهاالسلام و خداشناسى
پیامبر گرامى اسلام صلىاللهعلیهوآلهوسلم روزى از فاطمه علیهاالسلام پرسید: از خدا چه درخواستى دارى؟ هم اکنون فرشته وحى در کنار من است و از سوى خداوند پیام آورده که هر حاجتى دارى، برآورده مىشود.
فاطمه علیهاالسلام در پاسخ فرمود:
«شَغَلنى عَن مَسألتهُ، لِذةَ خِدمتهِ، لاحاجةَ لى غیرَ النظرَ الى وجهه الکریم.»(1)؛ لذت خدمت او مرا از تمنّا باز داشته است جز به دیدار جمال والاى خدا، نیازى ندارم.
دوم: فاطمه علیهاالسلام و پیامبر صلىاللهعلیهوآله
وقتى آیه 63 سوره نور «لا تجعلوا دُعاءَ الرَسولَ کدعاءِ بَعضکُم بَعضاً»؛ نازل گردید، شکوه و عظمت بیشتری در دلم جاى گرفت و پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم را به عنوان «اى پدر!» خطاب نمىکردم و مدام یا رسول الله مىگفتم.
یکى، دو یا سه بار از من روى برگرداند، سپس رو کرد به من و فرمود: این آیه درباره رفتار تو و بستگانت و فرزندانت نیست، تو از منى و من از تو؛ این آیه درباره آنهاست که بىمهرانه و با خشونت و از راه گردنکشى با من برخورد کردهاند.
تو با واژه «اى پدر» با من سخن بگو، که دل را بهتر زنده مىکند و خدا را بیشتر خشنود مىسازد.(2)
سوم: فاطمه علیهاالسلام و ولایت
قالت فاطمة علیهاالسلام: «انَّ السعیدَ حَق السَعید مَن اَحبَ عَلیّاً فى حَیاتهِ و بعدَ مُوتهِ»(3)؛ سعادتمند راستین کسى است که على علیهالسلام را در زندگى و پس از مرگ او دوست بدارد.
چهارم: فاطمه علیهاالسلام و قرآن
قالت فاطمه علیهاالسلام: «حَبّبَ الّى مِن دنیاکُم ثَلاثَ: تَلاوةَ کتابَ اللهِ والنظرَ فى وجهِ رسول الله و الانفاقِ فى سبیلِ الله»(4) ؛ از دنیاى شما سه چیز را دوست دارم: تلاوت کتاب خدا، نظاره به چهره رسول خدا و بخشش در راه خدا.
پنجم: فاطمه علیهاالسلام و قیامت
قالت فاطمه علیهاالسلام: «الویل ثمّ الویل لمن دخل النّار»(5)؛ واى، باز هم واى بر کسى که به آتش جهنّم وارد شود!
ششم: فاطمه علیهاالسلام و على علیهالسلام
وقتى فاطمه علیهاالسلام در بستر بود، روزى گریه کرد، على علیهالسلام به وى فرمود: همسر گرامى! چرا گریه مىکنى؟ فاطمه علیهاالسلام فرمود: به خاطر مشکلاتى که تو پس از من با آن مواجه مىشوى؟
على علیهالسلام فرمود: اشک نریز:
«فَواللهِ انّ ذالک لِصغیرٌ عِندى فِى ذاتِ الله تعالى»(6) ؛ سوگند به خدا! این امور در آستان مقدّس الهى کوچک است.
هفتم: فاطمه علیهاالسلام و اخلاص
قالت فاطمة علیهاالسلام: «مَن اَصعدَ الى اللهِ خالصَ عِبادتهِ، اِهبطَ الله الیهِ اَفضلَ مَصلِحتهِ»(7) ؛ هر کس عبادت ناب و خالص خویش را به آسمان بلند الهى ارسال دارد، خداوند بهترین وسیله سامان بخشى را به سوى او خواهد فرستاد.
هشتم: فاطمه علیهاالسلام و دین مدارى
قالت فاطمه علیهاالسلام: «فَاتقوا الله حَقّ تقاته، فیما امرکُم و انتهوُا عَمّا نَهاکُم عَنه»(8) ؛ آن چنان که شایسته خداست، نسبت به او تقوا داشته باشید، اوامرش را پاس بدارید و از آنچه نهى فرموده، خوددارى کنید.
نهم: فاطمه علیهاالسلام و ایثارگرى
قالت فاطمه علیهاالسلام: «یا بُنىّ الجارَ ثمّ الدّار» (9) ؛ فرزندم! اول، همسایه و سپس اهل خانه.
دهم: فاطمه علیهاالسلام و مسأله رهبرى
قالت فاطمه علیهاالسلام: «اشهد الله تعالى لقد سمعته یقول: عَلىّ خَیر مَن اَخلفهِ فیکُم و هُو الامامُ والخلیفةُ بعدى و سبطى و تِسعَةُ مِن صُلب الحسین ائمة ابرار، لئن اتبعتموهم وجدتُموهُم هادین مَهدیّینَ و لئن خالفتُموهُم لِیَکونَ الاختلاف فیکُم الى یَوم القیامةِ»(10) ؛ خدا را گواه مىگیرم از پدرم شنیدم که مىفرمود: على علیهالسلام بهترین کسى است که در جمع میان شما مىگذارم. او امام و خلیفه پس از من است، او و دو نوهام و نُه تن از تبار حسین علیهالسلام امامان ابرار هستند؛ که اگر از آنان پیروى کنید، آنان را هدایت کننده و راه یافته خواهید دید و اگر با آنان مخالفت کنید، تا روز قیامت در میان شما اختلاف خواهد بود.
پىنوشتها:
1. نهج الحیاة، ص 99.
2. عوالم العلوم، ج 11، ص 74.
3. نهج الحیاة، ص 48.
4. همان، ص 271.
5. بحارالانوار، ج 7، ص 110/ عوالم، ج 11، ص 634.
6. عوالم العلوم، ج 11، ص 494.
7. همان، ص 623.
8. همان.
9. همان، ص 326.
10. همان، ص 594.
منبع : تبیان
---------------------------------------------------
---------------------------------------------------
از آب نه ...
از مهر آب می نویسم .از فاطمه که همیشه فاطمه است .
نام عزیز مادرم،خواهرم...
به خاطر نام عزیز فاطمه به پا می خیزم تمام عمر
دست به سینه و با سینه ای که از گریه لبریز است می گویم :
خاک پای تو هستم تا ابد تا همیشه
یا فاطمه بنت نبی....
---------------------------------------------------
آثار نماز و پاداش نمازگزاران
جلب رحمت خدا
خداوند در سوره ی نور می فرماید: وَ اقیمُواالصَّلاةَ وَ اتواالزَّکاة وَ اَطیعُواالرَّسوُلَ لعَلکُمْ ترْحَمُونَ. (نور/ 56) " و نماز را بر پا دارید و زکات بدهید و رسول را اطاعت کنید تا مشمول رحمت شوید."
خداوند در این آیه اولین شرط برای داخل شدن در رحمت را برپایی نماز برمی شمارد.
طلب یاری از نماز
وَاستعینُوا بِالصَّبْرِ والصَّلاةِ وَ اِنَّها لکبیرِةٌ اِلاّ عَلی الخاشِعینَ. (بقره/ 45) " و از صبر و نماز یاری بجویید و این کار جز از برای خاشعان گران است."
کلمه استعانت به معنای طلب کمک است و این هنگامی است که انسان به تنهایی نمی تواند مشکلی را به دلخواه حل کند. چرا که در حقیقت یاوری جز خدای یگانه وجود ندارد. این دو، بهترین وسایل برای پیروزی هستند. چون صبر هر بلایی را هر چند عظیم، کوچک و ناچیز می کند و نماز که التجاء به خدا است، ایمان را در درون زنده ساخته و به آدمی می فهماند که به جایی تکیه دارد که انهدام ناپذیر است و به ریسمانی دست زده که پاره شدنی نیست و به این ترتیب با ایجاد پایگاه درونی و تکیه گاه برونی که برای پیروزی برمشکلات لازم است، راه غلبه بر گرفتاریها آسانتر می شود و نیز می فرماید: یا اَیُّها الَّذینَ آمَنُوااسْتعینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلوةِ اِنَ الله مَعَ الصّابِرینَ. (بقره/ 153) " ای کسانی که ایمان آورده اید از صبر و نماز استعانت جوئید که خدا با صابرین است."
در این آیه نیز برای پیروزی بر مشکلات به یاری جستن از یکی از بزرگترین ملکات (صبر) و یکی از بزرگترین عبادات (نماز) دعوت می کند.
آرامش
خداوند در سوره رعد فقط یاد خدا را آرام بخش دلها می داند: اَلا بِذکرِ اللهِ تطمَئِنُّ القلوبُ (رعد/ 28) "آگاه باشید که تنها یاد خدا آرامش بخش دلهاست. در سوره ی طه، هنگام اولین وحی به موسی(ع) می فرماید: … وَاَقِمِ الصَّلوةَ لِذِکْری (طه / 14) "… و نماز را برای یاد من به پادار." و این گونه نماز را از مظاهر یاد خود برمی شمارد. حال چرا در دل چنین کسانی ترس و غم جای داشته باشد. اِنَّ الَّذینَ امَنُوا وَ عَمِلُواالصّالِحاتِ وَ اَقامُواالصَّلاةَ وَ اتُواالزَّکاةََ لَهُمْ اجْرُهُمْ عِنْدَ رَبّهِمْ وَلا خَوْفٌ عَلیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ. (بقره/ 277) "کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند و نماز برپا داشتند و زکات را پرداختند اجرشان نزد پروردگارشان است و نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین می شوند."
برای مردم با ایمانی که با نماز یاد خدا را زنده نگه می دارند و با پرداخت زکات از بروز اختلاف طبقاتی جلوگیری می کنند، آرامشی است که دیگران از درکش عاجزند و پاداشی که فقط نزد پروردگار است.
بازداشتن از فحشا و منکر
… وَ اَقِمِ الصَّلاةَ اِنَّ الصُّلاةَ تنهی عَنِ الفحشاءِ وَالمُنکَرِ وَ لَذِکرُاللهِ اَکْبَرُ واللهُ یَعلمُ ما تصنعُون.(عنکبوت/45 ) "… و نماز را برپا دار که نماز انسان را از زشتی ها و منکرات باز می دارد و ذکر خدا بزرگتر است و خدا به هر چه کنید آگاه است."
طبیعت نماز از آنجا که انسان را به یاد نیرومندترین عامل بازدارنده یعنی اعتقاد به مبدأ و معاد می اندازد، دارای اثر بازدارندگی از فحشا و منکر است. نماز، کسی را که به انواع وسایل هوسرانی مجهز و پایه های حکومت غرایز طغیانگر در کانون وجودش مستحکم و پابرجاست و برای آنها مرزی نمی شناسد، کنتر ل می کند. در هر روز پنج بار ادای نماز کردن، صبح بعد از برخاستن از خواب (که انسان از همه چیز غافل است)، وسط روز (هنگامی که غرق در زندگی مادی است)، در پایان روز و آغاز شب، می تواند جامعه ای صالح ایجاد نماید. نمازی که برای انجام آن از ابتدا، انسان خود را از هرگونه آلودگی پاک کرده و حرام و غضب را از خود دور می سازد و با حمد، تسبیح، تکبیر و سلام بر بندگان صالح خدا، خدا، مقام اولیاء، درجات مردان خدا، عذاب الهی، کیفر خطاکاران، حسابهای دقیق و بی اشتباه روز رستاخیز را به یاد می آورد و با قیام در مقابل خدا، او را از هر چیز برتر و بالاتر می شمرد و با یاد نعمتهایش او را سپاس می گوید و از او صراط مستقیم را می طلبد، بدون شک انسان را متوجه جهان معنوی کرده و در درونش جنبشی به سوی حق و پاکی پیدا می شود و او را از خودخواهی و دنیاپرستی باز می دارد و با تواضع در مقابل ذات لایزال الهی، عشق به جاه و مقام، کنار می رود. نمازگزار با توجه به معانی آیاتی که در نماز می خواند، قهراً از مواعظش پند گرفته، به امر و فرمانش تن داده و خود را از گناهان باز می دارد. مسلماً ذکری که متضمن یاد خدا و خشوع در برابر او و تلاوت قرآن (که بر وعده ثواب، عذاب و هدایت مشتمل است) می باشد با گناهان سازش ندارد. البته میزان اثر نماز به درجه خلوص نمازگزار بستگی دارد و این که چه مقدار موانع را از بین برده باشد. بدیهی است هر چه موانع بر سر راه ارتباط انسان با خدا کمتر باشد، اثر آن بیشتر و بر عکس هر چه موانع بیشتر باشد، اثر نماز کمتر است. چرا که بازدارندگی از گناه، اثر طبیعی نماز است.
اِنَّ الاِنسانَ خلِقَ هَلوعاً. اِذا مَسَّهُ الشرُّ جَزُوعاً. وَ اِذا مَسهُ الخَیْرٌ مَنوعاً. اِلاّ المُصَلینَ. الَّذینَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ دائِمُون.(معارج/ 19 تا 23) "انسان، حریص و کم طاقت آفریده شده – هنگامی که بدی به او رسد بی تابی می کند. و هنگامی که خوبی به او رسد مانع دیگران می شود. مگر نماز گزاران. آنها که نماز را مرتباً به جا می آورند."
انسان، حریص و کم طاقت و خودخواه است. در بدیها بی تابی می کند و خوبیها را منحصراً برای خود می خواهد؛ مگر نمازگزاران که نمازشان و ارتباطشان با خالق یکتا، آنها را از هر فحشاء و منکری باز می دارد: وَالَّذینَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ یُحافِظونَ. (معارج / 34) " و آنها که بر نماز مواظبت دارند."
---------------------------------------------------
نماز و امر به معروف و نهی از منکر
لقمان ضمن بیان سفارشاتی به پسرش، به او توصیه می کند که : " یا بنی اقم الصلوة و امر بالمعروف و انه عن المنکر..."( لقمان/17.) ای فرزند عزیزم نماز را به پا دار و امر به معروف و نهی از منکر کن..."
با برپایی نماز که انسان را از زشتی ها و منکرات باز می دارد، روح و جان خود را از همه آلودگی ها پاک و به صفات پسندیده آراسته کنید و آنگاه مردم را به خوبی ها امر و از بدی ها و منکرات نهی نمایید.
نماز و تلاوت قرآن
" ان الذین یتلون کتاب الله و اقامواالصلوة..."( فاطر/29.)؛ آنها که کتاب خدا را تلاوت کرده و نماز به پا می دارند... .
نماز و مشورت
"والذین استجابوا لربهم و اقامواالصلوة و امرهم شوری بینهم..."( شوری/38) و آنان که امر خدا را اجابت کردند و نماز را به پا داشتند و کارشان را به مشورت یکدیگر انجام دهند... . مؤمنان به وسیله نماز ارتباط خود را با خدا محکم تر کرده و با مشورت با یکدیگر، موجبات دلگرمی دیگران را فراهم آورده و وحدت بیشتری را در جامعه اسلام سبب می شوند.( نماز زیباترین الگوی پرستش-غلامعلی نعیم آبادی-انتشارات ستاداقامه نماز ص123)
نماز و اعطای وام
"... و اقیمواالصلوة و اتواالزکوة و اقرضواالله قرضاً حسناً..."( مزمل/20)؛ ... و نماز به پا دارید و زکات بدهید و به خدا قرض نیکو دهید و برای خدا به محتاجان قرض الحسنه دهید... . هرگاه انسان نماز را با نیت خالص و با حفظ تمام ارکان آن و با مداومت اقامه کرد آنگاه همه چیز را از خدا و به سوی او می داند و لذا می تواند زکات مال خود را بپردازد و چون به مالکیت روز جزای خداوند معتقد است و پاداش آن روز را باور دارد، مال خود را انفاق می کند و به نیازمندان قرض الحسنه می دهد. حال چون از همه بدی ها پیراسته شده، در جهت آراسته شدن جامعه به صفات انسانی، تلاش و کوشش می کند و حتی از بذل جان خود نیز دریغ نمی ورزد. نیز هرگاه از او در امری نظر بخواهند، بدون سوء نیت، تمام اطلاعات و دانسته های خود را بدون کم و کاست در اختیار آنها قرار می دهد و به این ترتیب در برقراری عدالت در تمام شئونات آن کمک می کند.
نماز، نیایش عاشقان
آنچه مسلم است نماز در دین اسلام به عنوان برترین عبادت شناخته شده و از آن به عنوان کلید بهشت یاد می شود ، سعی ما بر این است که درباره این نیایش عاشقانه نکاتی ارائه نماییم :
(می توانید در آینده پیگیر این بحث بوده و نکات دیگری را نیز در زمینه نماز مطالعه نمایید)
نماز در رأس همه عبادات است
در ایام ویژه مثل شب قدر ، اعیاد اسلامی ، جمعه ، و هر شب و روزی که دارای فضیلت و ارزش است و برای آن دعا و مراسمی مخصوص است مثل شب مبعث ، شب میلاد ، شب جمعه ، معمولاً نمازهای مخصوصی هم وارد شده است . شاید نتوان ایام مقدسی را پیدا کرد که در آن برنامه نماز نباشد .
نماز پر تنوع ترین عبادت است
اگرچه جهاد ، حج ، وضو و غسل هر کدام چند نوع دارد ، اما نماز انواع گوناگونی دارد ، در واقع با نگاهی ساده به حاشیه کتاب مفاتیح الجنان علامه محدث حاج شیخ عباس قمی در
می یابیم انواع گوناگونی از نمازها ذکر شده است که بررسی و جمع آوری آن نیاز به یک کتاب مستقل دارد . هر امام نمازی داشته غیر از نماز امام دیگر، نماز امام زمان علیه السلام غیر از نماز حضرت امیرالمومنین (ع) است .
---------------------------------------------------
نماز از دیدگاه قرآن
نماز در تمام ادیان الهى به عنوان برترین آیین عبادى و رکن معنویت و ارتباط با خداوند مطرح بوده است. درخواست حضرت ابراهیم(ع) چنین بوده است که:« رب اجعلنى مقیم الصلوة و من ذریتى ... (ابراهیم /40)؛ پروردگارا، من و ذریهام را برپا دارنده نماز قرار ده.» به حضرت موسى (ع) در کوه طور خطاب شد:« اننى انا الله لا اله الا انا فاعبدنی و اقم الصلوة لذکرى(طه /14)؛ همانا من الله هستم، معبودى جز من نیست مرا پرستش کن و نماز را براى یاد من برپا دار.»
حضرت عیسى(ع) مىگوید:«... و اوصانی بالصلوة والزکاة ما دمت حیّا (مریم /31)؛... و مرا توصیه نموده به نماز تا زمانیکه زنده هستم.»
و در چند جاى قرآن سخن از میثاق بنىاسرائیل آمده است که بخشى از مواد آن اقامه نماز است.
در آیین مقدس اسلام نیز« نماز» جایگاه ویژهاى دارد و در قرآن کریم بر آن تاکید فراوان شده است.
در این کتاب الهى وظایفى براى مسلمانان، در مقابل نماز مقرر شده است. این وظایف عبارتند از:
1- برپایى نماز
در آیات زیادى برپایى نماز در کنار«ایتاء زکوة»؛ پرداختن زکات آمده است.
تکیه بر این دو رکن، در حقیقت براى بیان این واقعیت است که مسلمان شایسته، هم در پیوند با خداوند باید ارتباط عاشقانه و صمیمى داشته باشد و هم در رابطه با مردم بى تفاوت نبوده و وظایف واجب و مستحب مالى خود را انجام داده، به فکر محرومان جامعه باشد. عالى ترین شکل ارتباط عاشقانه با خداوند نماز است و بهترین شیوه ارتباط با مردم حل مشکلات مادى آنهاست که با اداى وظایف مالى، از سوى مسلمانان این مهم برآورده مىشود. در قرآن کریم «اقامه نماز» و«ایتاء زکوة» به عنوان محک ایمان، تقوى، اخلاص و ... شمرده شده و این دو در حقیقت اولین گام وفادارى به دین معرفى شدهاند. قرآن کریم درباره برخورد با مشرکین مىفرماید:« فان تابوا و اقاموا الصلاة و آتوا الزکوة فخلوا سبیلهم(توبه /5)؛ هرگاه توبه کنند و نماز را برپا دارند و زکات را بپردازند، آنها را رها ساخته و مزاحمشان نشوید...»
در آیه دیگرى آمده است« فان تابوا واقاموا الصلوة و آتواالزکوة فاخوانکم فى الدین ...(توبه/11)؛ پس اگر توبه کردند و نماز را برپا داشته و زکات را بپردازند پس برادران دینى شما هستند...»
معناى اقامه نماز
به نظر مىرسد با توجه به ریشه لغوى اقامه، که از قیام - در مقابل قعود است - اقامه نماز را به معناى برپایى آن بگیریم، در مقابل آن زمین ماندن و زمین گیر شدن و بىاعتنایى به آن است و این معنا داراى مصادیقى است:
1. گزاردن درست نماز با حدود و شرایط آن.
2. به جاى آوردن نماز به نحو کامل و احسن.
3. تداوم در برپایى نماز.
4. تلاش براى مطرح کردن و گسترش نماز در جامعه.
راغب در مفردات گوید:
« و لم یأمر تعالى بالصلوة حیثما امر ولا مدح به حینما مدح الا بلفظ الاقامة تنبیهاً ان المقصود منها توفیة شرائطها لا الاتیان بهیئاتها ... ؛ در تمام مواردى که خداوند به نماز امر فرموده یا آن را ستوده است واژه اقامه را به کار برده است تا به این معنا توجه دهد که مقصود از نماز، گزاردن نماز واجد شرایط است نه تنها به جاى آوردن هیات نماز (بدون روح).»
در قرآن کریم، اقامه نماز با ویژگىهاى ذیل مطلوب است:
الف - برپا داشتن نماز، با نشاط و شادابى.
در دو آیه از قرآن، نماز خواندن با کسالت از ویژگىهاى منافقان شمرده شده است:« ... و اذا قاموا الى الصلوة قاموا کسالى ... (نساء /142)؛ و هنگامى که به نماز مىایستند از روى کسالت مىایستند...»
«... ولا یاتون الصلوة الا و هم کسالى ... (توبه / 54)؛ و نماز به جا نمىآورند جز با حال اکراه و کسالت.»
و ویژگى چنین نمازى جز نماز بى کیفیت که به همه چیز، جز نماز شبیه است، نیست. در روایتى از حضرت امام سجاد(ع) مىخوانیم:
«ان المنافق ینهى ولا ینتهى و یأمر بما لایأتی و اذا قام الى الصلوة اعترض؛ منافق (از کار زشت) نهى مىکند، ولى خود از آن کار دست نمىکشد و فرمان مىدهد(به خوبى) ولى خود انجام نمىدهد و چون به نماز بایستد اعتراض مىکند.» راوى مىگوید: پرسیدم:« ما الاعتراض؛ اعتراض چیست؟» حضرت فرمود:«الالتفات و اذا رکع ربض؛ رو به راست و چپ گردانیدن و چون رکوع کند خود را مانند گوسفند به زمین اندازد(یعنى بعد از رکوع نایستد و به همان حال به سجده رود.»
ب - اهتمام به نماز و وقت فضیلت آن
قرآن کریم مىفرماید:« فویل للمصلین. الذین هم عن صلوتهم ساهون.(ماعون / 4 و 5)؛ پس واى بر نمازگزارانى که از آن غافلند.»
«ساهون» آنانند که از اصل نماز غافلند، توجهى به آن ندارند، گاه آن را نمىخوانند، گاه در آخر وقت مىخوانند. قرآن کریم مىگوید این مساله در ضعف اعتقاد دینى او ریشه دارد. گفتنى است که «سهو» و«اشتباه» در نماز مورد نظر آیه نیست، زیرا اگر چنین بود، مىفرمود:« فى صلوتهم» در نمازشان نه «عن صلوتهم» از نمازشان. یونس بن عمار از حضرت امام صادق (ع) پرسید: مقصود از سهو همان وسوسه شیطان است؟ حضرت فرمود:«لا، کل احد یصیبه هذا ولکن ان یغفلها و یدع ان یصلى فی اول وقتها ؛ نه هر کس مبتلا به وسوسه مىشود بلکه مقصود آن است که از اصل نماز غفلت کند و در اول وقت نخواند.» امام صادق (ع) در روایتى فرمود:« تاخیر الصلوة عن اول وقتها لغیرعذر مقصود از سهو آنست که نماز را بی هیچ عذری به تأخیر اندازد.»
---------------------------------------------------
روش های تربیت دینی
پیش از پرداختن به روش های آموزشی از دیدگاه تربیت اسلامی منطقی می نماید که روش های یادگیری از این دیدگاه بررسی شود . این رسم معمولی است که هر نظام تربیتی نظرات خود را در زمینه ی آموزش بر مبنای دیدگاهی که نسبت به یادگیری دارد بنا نهد . در نظام های جاری تربیتی و در بحث های مربوط به علم روانشناسی پرورشی ، باور بر این است که نظرات یادگیری جنبه ی توصیفی و نظریات مربوط به آموزش جنبه ی تجویزی دارند . به همین دلیل ، نخست فرآیند یادگیری آن گونه که هست توصیف می شود و سپس در آن مبنا نظریات آموزشی به گونه ای قراردادی وضع می شوند . اما بر مبنای بینش اسلامی هم نظریات یادگیری و هم نظریات آموزشی توصیفی هستند ، زیرا پیش از آن که آنان به کشف قوانین یادگیری و درآن مبنا به وضع قوانین آموزشی بپردازد ، خداوند خود به عنوان بزرگ ترین و اولین مربی ، امر آموزش را ـ طبیعتاً بر مبنای فطرت و ظرفیت انسان ـ آغاز کرده است و به ویژه در کتاب مبین ، قانونمندی های آن را باز نموده ویا راه را برای درک این قانونمندی ها گشوده است . بنابراین از منظری اسلامی ؛ اولاً آموزش و قوانین مربوط به آن پیش از آن که انسان به اندیشه ی آموزش افتد وجود داشته است و ثانیاً یادگیری و آموزش چنان با هم آمیخته اند که جدا کردن آنان از هم جز به گونه ای صوری ممکن نیست و اگر در این پژوهش این کار صورت می گیرد صرفاً به خاطر سهولت بخشیدن به بحث است . بنابراین ، در این بخش از گفتار حاضر ، نخست به نظریات یادگیری ، سپس نظریات آموزشی و پس از آن به روش های برانگیختن فراگیران(انگیزش در امر تربیت) پرداخته خواهدشد.
درباره روش های یادگیری در این پژوهش در بخش شناخت شناسی اسلامی سخن رفته است . انسان می تواند از طریق حواس خویش بیاموزد ، اما این یادگیری با به کارگیری عقل تکمیل می گردد و شناخت عقلی نیز زمانی به سامان می رسد که هم تزکیه دست اندرکار باشد و هم قلب از هر کدورت پیراسته شده باشد . بنابراین ، تجربه ی حسی ، تعقل و تزکیه روش های یادگیری اسلامی هستند. البته به کاربردن واژه ی یادگیری با توجه به معنای امروزی آن ، در این مقام شاید آن قدرها درست نباشد . حداقل باید گفت منظور اسلام از یادگیری دقیقاً همان نیست که امروزه از آن مستفاد می شود . زیرا در تعریف امروزی یادگیری ، شناخت قلبی جایی ندارد و مراد از آن تنها پی بردن به لایحه های سطحی واقعیت از طریق تجربه و تعقل است .
آن چه اینک لازم است بر گفته های پیشین افزوده گردد ، این است که نقش حواس در ادراک و به طور کلی در یادگیری در آن چه در علم تجربی امروز مطرح می گردد ، متفاوت است . حواس زمانی کارایی و ظرفیت خود را آشکار می سازد که باطن ، کار خود را درست انجام دهد . و حسبوا الا تکون فتنه فعموا و صموا ثم تاب الله علیهم ثم عموا و صموا کثیر منهم و الله بصیر بما یعملون . ( سوره مائده ، آیه 71 ) و گمان کردند که بر آنها فتنه و انتقامی نخواهد بود . پس از دیدن آیات حق و شنیدن امر خدا کور و کر شدند و از امتحان خدا غافل ماندند . پس از آن همه اعمال زشت ، باز خدا توبه ی آنها را پذیرفت . باز هم بسیاری دیگر کور و کر شدند و آیات خدا را ندیدند و نشنیدند (بترسند که) خدا به هر چه می کنند آگاه است . این آیه و آیات بسیار دیگر کارآیی حواس را موکول به فعال بودن قلب و پاکیزه بودن آن می داند . هم چنین آیات دیگری کارآیی عقل را نیز موکول به پاکیزه بودن دل نموده اند .
یا ایها الذین آمنوا ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا . ( سوره انفال ، آیه 29 ) ای اهل ایمان ، اگر خدا ترس و پرهیزگار شوید خدا به شما فرقان (تمیز حق از باطن و تشخیص راه سعادت از شقاوت) بخشد . تمیز خوب و بد و حق از باطل از جمله وظائف عقل است ، اما همان گونه که از آیه ی فوق بر می آید تمیز حق از باطل از تزکیه ( پالودن دل از پلیدی ها ) نیز حاصل می شود . بنابر گفته های فوق ، اسلام مکتب اصالت حس و نیز اصالت عقل را مورد انتقاد قرار می دهد بدون این که یافته های حس و عقل را مردود شمارد ، منتها این یافته ها را در بافت و ضمیری مزکی ، قابل قبول و موجه می شمارد . در بیان نقش حواس در ادراک ، گفتار صدر المتألهین ( ملاصدرا ) نیز حائز اهمیت فراوان است . فرزانه ی مذکور در این مورد اظهار می دارد :
انتقال صورت محسوس به سوی قوه ی حاسه از نظر تحقیق فلسفی ، محال و بر خلاف حقیقت و واقع است . بلکه احساس عبارت است از یک خلاقیت نفس ... ، هنگامی که محسوس در برابر یکی از حواس انسان قرار گرفت و کلیه ی شرایط احساس تحقق یافت ، نفس به قدرت خلاقه خویش صورتی از محسوس را در ذات خویش خلق و انشاء می نماید. (مصلح، جواد، مبدأ آفرینش از دیدگاه فلاسفه اسلامی ،دانشگاه تهران،1354،ص19.)
علم انسان به اشیاء نظیر علم الهی است با این تفاوتکهعلم الهی بهوجود عینی صور منجر می شود حال آن که علم انسانی وجود ذهنی را پدید میآورد . نفس انسان قدرت خلاقه ایی نظیر قدرت خلاقه ی الهی دارد ، علم او صورت ها را در نفس خلق می کند . صورت هایی که قوام آنها متکی به نفس است ، همان گونه که قوام عالم خارج متکی به ذات حضرت حق است . بدین گونه یادگیری در نهایت ، نوعی آفرینش درونی است .
همان گونه که گفته شد در فلسفه ی تعلیم و تربیت اسلامی روش های آموزش بر مبنای توصیف مکانیزم های یادگیری وضع نشده اند ، بلکه روش های آموزش نیز جنبه ی توصیفی دارند و با نظریه های یادگیری هر دو از یک مبدأ و منشأ بر می خیزند و به همین دلیل است که هماهنگی کاملی بین این دو گروه نظریه ( آموزش و یادگیری ) وجود دارد . نماز ، روزه ، زکات، حج ، جهاد ، امر به معروف ، نهی از منکر ، دعا و توبه از جمله روش های اسلام هستند که مداومت در آنها به شرطی که با نیت قرب به درگاه الهی صورت گیرد ، منجر به تزکیه ی نفس و دور داشتن فرد از زشتی ها می گردد . روش های مذکور برای هر مسلمان آن قدر روشن است که نیاز چندانی به توضیح ندارد از این رو این پژوهش روش های دیگر را که بیشتر
یکی از نیازهای ثابت همگانی تغییرناپذیر و نسخ ناپذیر که زمان، توان تاثیرگذاری در آن را ندارد؛ موضوع عبادت و پرستش است. یکی از نیازهای اساسی بشر پرستش است. پرستش حالتی است که در آن انسان از ناحیه باطنی خود به حقیقتی که او را آفریده و خود را در قبضه قدرت او می بیند و خود را نیازمند و محتاج او می داند؛ توجه می کند. این حالت در واقع سیری است از خلق به سوی خالق.
عدم پرستش و عبادت، در روح بشر عدم تعادل را ایجاد می کند. با یک مثال مفهوم عدم تعادل را روشن می نماییم. حیوانی باربر را در نظر بگیرید که خورجینی روی او قرار داده شده که یک طرف پر و طرف دیگر خالی باشد که در این صورت تعادل ایجاد نشده و حرکت حیوان بسیار دشوار می شود؛ انسان نیز به همین صورت است. در وجود او خانه ها و فضاهای خالی زیادی وجود دارد، در دل انسان جای خیلی از چیزها است. حال هر نیازی که برآورده نشود، روح انسان را مضطرب و نامتعادل می سازد. اگر انسان بخواهد در تمام عمر به عبادت بپردازد و به
دیگر نیازهایش بی توجه باشد؛ همان نیازها او را ناآرام و ناراحت می نمایند. و یا بالعکس اگر انسان همیشه به دنبال مادیات باشد و جایی برای معنویات نگذارد، باز هم روح و روان او ناراحت و نا آرام است.
" نهرو" مردی است که از سنین جوانی لامذهب شده بود. در اواخر عمرش یک دگرگونی و انقلابی در وجودش ایجاد شد. او می گوید: من هم در روح خود و هم در جهان یک خلأ، یک جای خالی احساس می کنم که هیچ چیز توان پرکردن آن فضا را ندارد الا معنویت. اضطرابی که در جهان پیدا شده، علتش اینست که نیروهای معنوی جهان تضعیف شده است. او می گوید: الان در اتحاد جماهیر شوروی- قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی- این ناراحتی به سختی وجود دارد. تا وقتی که مردم آنجا گرسنه بودند و گرسنگی اجازه نمی داد که درباره چیز دیگری فکر بکنند، یکسره در فکر تحصیل معاش بودند. حال که زندگی عادی پیدا کرده اند یک ناراحتی روحی در میان آنان پیدا شده است. زمانی که از کار، بیکار می شوند تازه اول مصیبت آنهاست که این ساعات فراغت را با چه چیز پرنمایند؟ بعد می گوید: من گمان نمی کنم اینها بتوانند آن ساعات را جز با یک امور معنوی با چیز دیگری پر کنند. و این همان خلایی است که من دارم.
پس عبادت یک نیاز واقعی انسان است. امروز که در دنیا بیماری های روحی و روانی زیاد شده است، به علت روی برگرداندن انسان از عبادت و پرستش است. نماز قطع نظر از هر چیزی، طبیب خانه است؛ یعنی اگر ورزش برای سلامتی مفید است، اگر آب سالم و تصفیه شده برای هر خانه ای لازم است، اگر هوای پاک برای هر کس ضروری است، نماز هم برای سلامتی انسان لازم است. اگر انسان در شبانه روز ساعتی را به راز و نیاز با پروردگار اختصاص دهد، روحش را پاک می کند. عنصرهای موذی به وسیله نماز از روح انسان بیرون می روند.
از نظر اسلام سرلوحه تعلیمات، عبادت است. امیرالمومنین علیه السلام فرمود: به خدا بعد از ایمان، چیزی در حد نماز نیست. پیامبراکرم صلوات الله علیه می فرماید: نماز مثل چشمه آب گرمی است که در خانه انسان باشد و انسان روزی پنج بار در آن آب گرم شست و شو کند.
خداوند در قرآن کریم می فرماید:" ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون".( ذاریات/ 56)؛ ما جن و انس را خلق نکرده ایم مگر برای این که عبادت کنند. هدف از خلقت انسان عبادت است و انسان از راه عبادت و پرستش است که به کمال می رسد. استغفار و عبادت در مقابل ایزد منان انسان را به انسانیت می رساند. امام صادق علیه السلام می فرماید: پیامبر(ص) در هیچ مجلسی نمی نشست مگر این که 25 بار استغفار می کرد، و می گفت: استغفرالله ربی و اتوب الیه.
و یا حضرت علی علیه السلام با آن عظمت انسانی که داشت وقتی در محراب عبادت قرار می گرفت غرق در خدا می شد و آن گونه عبادات باعث روشن ضمیری و قدرت حضرت می شد.
" عدی بن حاتم" از یاران نزدیک حضرت بود. روزی به نزد معاویه آمد در حالی که سالها از شهادت امیرالمومنین گذشته بود. معاویه می دانست که عدی از یاران قدیمی امام است، پس خواست کاری کند که عدی سخنی بر علیه امام بگوید. از او پرسید: عدی! این الطرفات؟ پسرانت کجا هستند؟- عدی سه پسر داشت که در سنین جوانی در رکاب امام درجنگ صفین به شهادت رسیده بودند- معاویه با این سوال قصد ناراحت کردن عدی را داشت. عدی گفت: پسرانم در رکاب مولایشان علی با تو که در زیر پرچم کفر بودی جنگیدند و کشته شدند. معاویه گفت: علی درباره تو انصاف نداد. گفت: چطور؟ معاویه پاسخ داد: پسران خویش را نگه داشت و پسران تو را به کشتن داد.
عدی گفت: معاویه من درباره علی انصاف ندادم که اکنون او در زیر خروارها خاک باشد و من زنده باشم. ای کاش مرده بودم و علی زنده می ماند.
معاویه دید تیرش به هدف نخورد پس با نرمی گفت: الان دیگر از این حرفها گذشته کمی از کارهای علی را برایم توصیف کن. عدی عذر خواست و معاویه اصرار نمود. در نهایت عدی اینگونه حضرت را توصیف نمود: " یتفجرالعلم من جوانبه والحکمة من نواحیه" ؛ علی مردی بود که علم و حکمت از اطرافش می جوشید. علی آدمی بود که در مقابل ضعیف، ضعیف بود و در مقابل ستمکاران، نیرومند.
معاویه حال منظره ای را که به چشم خود دیدم را برایت می گویم: در یکی از شبها علی را در محراب عبادت دیدم که غرق در خدا بود و محاسنش را به دست مبارک گرفته و می گفت: آه از این دنیا و آتش های آن، یا دنیا! غری غیری؛ ای دنیا کس دیگر غیر از من را بفریب.
عدی، حضرت را آن چنان وصف نمود که دل سنگ معاویه تحت تاثیر قرار گرفت به طوری که با آستین لباسش اشکهای صورتش را پاک کرد. و بعد گفت: دنیا عقیم است که مانند علی بزاید.
پس عبادت از ارزش والایی برخوردار است که انسان به جز تعداد معدودی به عظمت و ارزش واقعی آن پی نبرده است. یکی از عالیترین گونه عبادت نماز است. نماز پناهگاهی مطمئن و دژی استوار و خلل ناپذیر است. داروی اضطرابها و نگرانیها و دوای ترسها و دلهره هاست.
فریضه نماز در فرهنگ اسلام، به گونه ای تشریح شده است که اگر انسان، آن را با تمام مراحل و شرائط، انجام دهد در واقع مسیر همه زیبائیها را پیموده و از همه زشتیها در امان می ماند.
در نماز زیربنای سعادت و خوشبختی دنیوی پایه ریزی شده است. در نماز ریشه و اصول اعتقادی کامل می گردد، معرفت و عرفان حقیقی به دست می آید، روح تعبد و معنای عبادت، روشن و عملی می شود. عالی ترین روشهای اخلاقی و تربیتی اجرا می گردد، به بهترین وجه مسائل اجتماعی، حقوقی و انسانی تعلیم می شود، به پاکترین نوع به مسائل مالی و اقتصادی توجه می گردد و بالاخره بهداشت جسم و روح و طهارت تن و روان، مورد توجه عمیق قرار می گیرد.
از آنجا که عبادت نقشی مهم در به کمال رساندن انسان بر عهده دارد بر آن شدیم که در این خصوص بیشتر توجه نموده و در سلسله مباحثی به مقدمات آن و اسرار عرفانی و اخلاقی آن بپردازیم و امید داریم که اولاً مورد قبول حضرت حق و در ثانی مورد قبول و استفاده شما عزیزان قرار بگیرد. در این بخش نماز را از دیدگاه قرآن بررسی می نماییم.
---------------------------------------------------
تربیت پیامبرانه
فطرت ، مانند طبیعت ، پرورش یافتنی و رشد یافتنی است و اگر بدانیم که اساس پرورش فطرت ، طرح پرسش هایی است که طبیعت از آن میگریزد, دیگر جنبه های موجودات انسانی نیز آشکار می شود . بهترین راه گسترش فطرت گرایی ، استقامت در فطرت گرایی است . پیروزی سریع و برق آسا ، هرگز استخوان بندی جامعهی فطرت گرا را مستحکم نمی کند ، بلکه حرکت مستمر و برخورد مناسب با طبیعت گرایی ، شیوه ای بنیادی است که جامعه را برای پذیرش فطرت گرایی آماده می سازد . حرکت پیامبران ، عموماً چنین است که با چیرگی فطرت بر طبیعت ، آغاز به کار می کنند .
از سویی ، در حقیقت ، جذب و دفع ، دو رکن اساسی زندگی بشر به شمار می آیند و به همان مقداری که از آنها کاسته شود ، در نظام زندگی ، خلل جایگزین می شود . در این حالت نیروهایی هستند که بی آنکه قدرت پر کردن خلأها را داشته باشند ، دیگران را به سوی خود جذب می کنند . گروهی نه تنها خلأ را پر نمی کنند ، بلکه بر خلأها می افزایند و انسانها را از خود می رانند . گروه سوم یا بی تفاوتها همچون سنگی در کناری قرار دارند . انسان نیاز دارد که او را دوست بدارند و دوست بدارد و حتی نیاز اینکه دشمن بدارد و او را دشمن بدارند . جذب و دفع چند بعدی ، ویژهی انبیاء و اولیاست . برخی دو بعدی و شعاع آنها در دو سر پیش میرود و برخی ، ابعاد گوناگون پیشروی دارند . میزان ، ارزش کاربرد یک وسیله برای ترغیب و تشویق ، در مقایسه با دیگر وسیله هاست . از کوشش بدون کشش ، کاری ساخته نیست وکشش بدون کوشش نیز به جایی نمیرسد .
الف ـ شیوهی انداز و بشارت و محبت : اسلام ، هم دین جذب و محبت است و هم دفع و نقمت ، اما عنصر محبت ، مودت و رحمت در اسلام و به ویژه تشیع ، دخالت دارد . در عشق و محبت ، سه ویژگی عمده وجود دارد که هم گدازنده است ، هم آمیزنده و هم کامل کننده . اگر چه شیوهی هدایت و انگیزش و دعوت در اسلام ، بر محبت و رحمت و مودت استوار است ، اما دستور قرآن هم نیست که با هر کسی مطابق میل و خوشایند او عمل کنیم و با او طوری رفتار کنیم که لزوماً از ما خوشش بیاید و به سوی ما کشیده شود .
محبت این نیست که هر کس را در تمایلاتش آزاد گذاریم و یا تمایلات او را تأیید کنیم . محبت آن است که با حقیقت توأم باشد ، ولی باید به هوش بود که اصلاح افراد ، در کاستی دادن آنان نیست ، بلکه در تکمیل و افزودن به آنهاست ؛ وظیفه ای که خلقت بر عهدهی انسان قرار داده است ، در جهت مسیر خلقت است ؛ یعنی در راستای تکامل و افزایش ، نه کاستی و کاهش . از این رو در روش تربیت پیامبرانه ، دو اصل عمده ، پدیدار است :
الف : شیوه پیام رسانی و دعوت و امر و نهی : این شیوه که بر پایهی انذار و بشارت و کاربست آنها استوار است ، دست کم در 24 آیهی شریفه در قرآن کریم ، به پیامبر گرامی اسلام هشدار داده است . حضرت باری تعالی با شناختی که از آفریدهی خود دارد ، در راستای پیشگیری از ستیز و ستیهندگی و لجاجت و کفور ، جهول و عنود بودن او ، شیوهی انذار و بشارت را به پیامبر اسلام سفارش می کند :
« پیامبری را نفرستادیم ، مگر آنکه بشارت دهنده و ترساننده یا بیم دهنده بود . » ( انعام ، 48 )
« از این سخنان مخالفان ، غمگین مشو ، که وظیفهی تو ، تنها نصیحت و بیم دهندگی است . » ( هود ، 12 )
« و بگو من فقط بیم دهنده ای آشکارم . » ( حجر ، 89 )
« ما حقایق قرآن را بر تو آسان کردیم ، تا به آن اهل تقوا را بشارت دهی و معاندان لجوج را بیم دهی . » ( مریم ، 97 )
« و ما تو را جز بشارت دهنده و بیم دهنده نفرستادیم . » (فرقان5)
« مأمورم قرآن را بر امت تلاوت کنم ... بگو من جز آنکه از پیمبرانی هستم که برای بیم دهندگی خلق آمده ام، وظیفهیدیگری ندارم.» (نمل، 92) « به من وحی نمیرسد، جز این که من با بیان آشکار بیم دهم.» (ص،70)
« بگو من از رسولان ، نخستین پیغمبر نیستیم که ... با بیان خود ، خلق را آگاه و بیم دهم . » ( احقاف ، 9 )
« یاد آوری کن آنان را که فقط یادآوری کننده ای و نه مصیطر . » (غاشیه 21 و 22 )
آنچه که از آیات یاد شده بر می آید ، این است که ابلاغ و پیام رسانی در راستای هدایت و رهنمونی ، شیوه ای موضع گیرانه ، دفعی ، قهرآمیز ، خشمانه ، پرخاشگرانه ، متولیانه همراه با اهانت و ضرب و شتم نیست . در غیر این صورت ، ابلاغ و پیام رسانی و هدایت نخواهد بود ، بلکه تحمیل خواسته های شخصی و اجبار سازی دیگران به انجام خواست هاست ، حتی اگر پیام الهی باشد .
ب : شیوه پیام رسانی بر پایه اصل محبت و عشق و رحمت و جلب و جذب از راه ابراز محبت : زیرا اساساً علاقه و محبت ، اطاعت آور است و پیروساز و محبت سبب می شود که محب ، به شکل محبوب در آید ، چرا که اِنّ المُحِبَ لِمنْ یُحِب مطیع : دوستدار ، مطیع کسی است که او را دوست بدارد.( فنایی، سید ابوطالب، عوامل مؤثر در گرایش جوانان به نماز، نیایش نامه،پیششماره3)
---------------------------------------------------
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
---------------------------------------------------